امشب، زده به سرم :d
+
۱۴۰۳/۷/۲۲ | ۰۲:۱۳ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ
نمیدونم
یهو دلم خواست یه ماجرای عشقی عجیب غریب، با فراز و فرودای زیاد که پدرتو درمیاره داشته باشم
از اونا که جون میکَنی تموم شه، ولی دو طرف جونشون به هم وصله :)
آدم یهو نصف شب چه چیزایی دلش میخوادا!
ولش کن بچه
بیا بریم واسه خوشمزه نبودن لواشکا و آلوچههای در دسترست گریه کنیم بجای این حرفا :(:
تازه
فردا هم حسابی قراره رفع دلتنگی کنیم
خوشحال باش دختر قشنگم :))))✨️