کدبانو شدم🤭
امروز بعد مدتها یه آشپزی درست حسابی کردم.
شاید سختترین غذایی که تا حالا درست کردم، همین امروزی بود.
انار پلو!
اولین بارم بود، مامانم خونه نبود و اگرم بود، اونم بلد نبود.
برنج آبکشی بلد نبودم اصلا، فقط دمی گذاشته بودم قبلا.
خلاصه که ۴، ۵ ساعت تمام سرپا بودم و نتیجهاش؟
شد یه انار پلوی درست حسابی + ژله + پاستیل :)
اعصابم اینقدر آروم بود که نگم براتون.
واقعا آشپزی از هرچیزی بیشتر به آدم آرامش میده.
+متاسفانه فردا و پسفردا دانشگاه تعطیله و آخه ته ترم چه وقت تعطیلیه؟
کلی از کارا و پروژهها رو هوا مونده...
فردا باید بشینم یه کارایی کنم.
++مغزم حتی واسه یک ثانیه هم خالی نمیشه.
درگیریای مختلفی که شاید ۷۰ درصدشون واقعا چرت هم باشن، ولی هستن دیگه.
راه حلم برای از بین بردنشون، برگشتن به آغوش سریاله...
اینجوری مغزم برای یه تایمی فقط روی داستان سریالم متمرکز میشه و تقریبا راحتترم میتونم برم سراغ درسهام.
+++شما چه خبرا؟ از خودتون بگید برام...
دلم براتون تنگه :)
همیشه اینکه بعد یه عالمه تلاش غذات خوب در بیاد خستگی از تنت در میاره
اما وای به روزی که غذا هم خوب نشه