اگه میدونستم اینقدر زیادید که خب بیشتر ستاره‌امو روشن می‌کردم(:

مرسی که هستین و بودنتون رو اعلام کردین، خیلی زیاد خوشحالم کردین، ماچ به کله‌تون💕


+از وقتی میرم کلاس رقص عربی، توجهم به انرژی‌ زنانه‌ام هزار برابر شده و قشنگگگ تغییرات رو حس می‌کنم. 😂

تست آرکتایپ هم که بعد از دو سال دادم، تغییر کرده بودم و آفرودیتم شده بود دوم و دیمیترم هم کمتر شده بود. :)

حتی پرسفون هم خیلی اومده بود بالا و اول شده بود!

خلاصه که تغییرات شخصیتیِ عالی و رضایت‌بخش! 😌

بعد طبق همین قضیه و عادتی که از قبل داشتم که با جوجه‌هام برقصم تو مهمونیا، امشب یه مرحله آوردمشون جلو و مجبورشون کردم که تو جمع برقصن بجای اتاق.

و خب اولش غر زدن، ولی گوش کردن و نتیجه‌اش شد کلی رقص وسط جمع و نفری ۲۰۰ تومن شاباش و دوتا ویدیو مسیج از رقصشون. :))

حالا از کیا حرف میزنم اصلا؟ از بارانا و فاطمه‌ی ۶ و ۸ ساله. :)

خلاصه که ترکوندیم!

حتی عربی هم یادشون دادم یه کوچولو، بهشون گفتم موهاشونو باز کنن و با موهاشون عشوه بیان :)

امشب صحنه‌های خیلی کیوتی رو مشاهده کردممم😭❤️

دلم تنگ شده بود واسه وقت گذروندن با کوچولوها.

اینم بذارید ذکر کنم که از فاکینگ ۷ صبح دانشگاه بودم تا ۴ غروب و از دانشگاه هم نرفتم خونه.

پیاده و تنهایی رفتم مهمونی تا مامانم‌اینا هم بیان خودشون🦦

قشنگ له شدم امروز و امشب😂

ولی خوش گذشت و راضی‌ام به شدت :)

اتفاق و ماجراهای ناجور هم داشتیم که خب مهم نیست، فقط حال خوبیا فعلا شِیر میشن😌❤️