I still care , How stupid i am

+ ۱۳۹۹/۹/۱۹ | ۲۲:۰۰ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

یه کلام آقا!

خسته شدم=)

یکم حرف!

+ ۱۳۹۹/۹/۱۹ | ۱۰:۳۳ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

دلم میخواد پاشم یکم آشپزی کنم ولی حسش نیست:(

هر دفعه که میرم سر گاز به این فکر میکنم که یعنی باید بعنوان یه خانم ، درست کردن غذاهایی مثل کله پاچه و سیرابی رو هم بلد باشم؟😕

بعد خودم جواب خودمو میدم : نه ، بیرون هست کله پزی ، هر وقت خواستی آماده میگیری فوقش:/

و دوباره میگم پس اینجوری که نمیتونم بگم سرآشپز! پس باید یاد بگیرم

باز چندشم میشه:/

راستی کله پاچه و سیرابی دوس دارین؟ یا نه؟🤔🤔


+دلم برای معلمامون میسوزه.. اسکای سروراش نمیکشن و همش قطعی داره 

واتس اپ سختشونه چون تخته ندارن..

از طرفیم درسامون همه مفهومیه و سر کلاس باید گوش کرد و فهمید..

خود ما هم همکاریای لازم رو نداریم و نتیجش میشه کلاسای رو هوا و امتحانای افتضاح!


++اینکه پاییز داره تموم میشه و زمستون شروع ، فوق العاده خوشحالم میکنه و حس خوبی بهم میده

انگار که از زندون آزاد شدم!


+++واتس اپ بالاخره یه آپدیت نسبتا خوبی داد و چندتایی ایموجی جدید اضافه کرد.

مِن جمله ایموجی قلب انسان و بغل کردن دوتا آدم :))

قشنگه ، نه؟

یدونه از این لبخندای اشکی هم داده که بدجور جاش خالی بود تو ایموجیا! 

این سه تا منظورِ نظرم بود:)))

(کلیک)

پیشنهادی!

+ ۱۳۹۹/۹/۱۷ | ۱۸:۴۲ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

یه پیشنهاد رفقآ :))

داستان پستچی از چیستا یثربی رو دوستمون ، فاطمه جان ، داره میذاره ، داستان قشنگیه بنظرم ، اگه دوست داشتین بخونینش:)

قسمت اول داستان (کلیک)

خواب

+ ۱۳۹۹/۹/۱۶ | ۱۵:۲۸ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
چ مَرَضیه که میخوابم ، بعد خواب بد میبینم و با سردرد بیشتر از قبل بلند میشم نمیدونم:|
خب بچه نخوااااب:|

#اعدام_نکردند....!

+ ۱۳۹۹/۹/۱۵ | ۲۰:۳۸ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

این پستم رو یادتونه؟ (کلیک)

بالاخره جواب داد هشتگایی که زدیم :))

من از تهِ تهِ تهِ دلم خوشحال شدم که جون این سه نفر نجات پیدا کرد😭😍

اون روزا درس و همه چیز رو ول کرده بودیم و هشتگ میزدیم.. روزایی بودش که تا کنکور کمتر از یکماه مونده بود و فرصت طلایی برای دانش آموزا..

ولی همشون داشتن هشتگ میزدن:)❤

واسم از یه خاطره ی بد به یه خاطره ی خیلی خیلی قشنگ تبدیل شد💗

اختلاف سنی

+ ۱۳۹۹/۹/۱۵ | ۱۳:۵۰ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
من دوتا خاله دارم که با جفتشونم خیلی صمیمیم
خاله کوچیکه اختلاف سنیم باهاش ۱۱ ساله و چون من تا یه سن زیادی تنها بچه فامیل بودم ، اون همبازیم بود:))
بعد یادمه اون کنکوری بود و مینشست درس میخوند ، و منِ ۵ ، ۶ ساله میرفتم سراغ کتاباش و جامدادیش^^
و اون میوفتاد دنبال من و خیس آبم میکرد:))))
الان بچه ی همون خاله ی شیطون ، همسن اون موقع های منه و من همسن اون موقع های خاله کوچولوعم:)))

تازه یچیز دیگه هم اینکه اختلاف سنی من و خاله بزرگه ، اندازه ی اختلاف سنی من و دخترشه:))) {۱۵ سال}

نمیدونم چرا الان اینا رو نوشتم ولی بنظرم خیلی قشنگ و بامزست:)

عنوانم کجا بود اخه مادر؟

+ ۱۳۹۹/۹/۱۴ | ۲۲:۵۲ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

من اینقدر زود به زود دلم براتون تنگ میشه که همش دلم میخواد پست بذارم ولی موضوعی ندارم:|

واسه همینم نصف پستام محتوای کُلش "چخبره" ست😂

حالا بگین ببینم چخبرا؟ :))

کسی بینتون عروسی نکرد؟ دلمون پوسید که😕

اگه عروسی کردین و منو دعوت نکردین ، با موهاتون خداحافظی کنین☺

یجای سالم داشتم اونم به فنا رفت😭

+ ۱۳۹۹/۹/۱۳ | ۲۳:۰۸ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

سردرد چند وقته داره بشدت اذیتم میکنه و بیستو چهاری همراهمه

مبارکه

همینو کم دارم فقط که عینکی هم بشم

ایش

عینک اصلاااا بهم نمیاد:/😭

تو رو خدا انقدر نرید!

+ ۱۳۹۹/۹/۱۳ | ۱۱:۲۷ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

چقدر همه دارن میرن!

اول نجوا..

بعد آپولو..

و حالا حریری به رنگ آبان...

چخبرتونههه؟

چخبرتونههههههه؟

^_^❤

+ ۱۳۹۹/۹/۱۲ | ۰۱:۲۵ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

ولی جداً ماهایی که عادت کردیم به نوشتن ، سخته برامون چیزی نگفتن ...

اگه حرفی ، سخنی ، فحشی ، درد دلی ، هرچی که بود خوشحال میشم بشنوم:)

ناشناس و خصوصی این پست فعال!

+دقت کردین؟ حس فضولیم انگار از بین رفته کلا((:


خیلی دوستتون دارم مهربونآ :)💝


و بذارین یه موزیکم گوش بدیم دیگه.. هوم؟


قلاب - میثم ابراهیمی





یحتمل موقت!

+ ۱۳۹۹/۹/۱۰ | ۱۱:۳۵ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

کِی بشه من این دبیر تاریخمونو بگیرم خفه اش کنم؟=))

اون روز عید منه!

۹۹/۰۹/۰۹

+ ۱۳۹۹/۹/۸ | ۲۳:۴۹ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

فردا ۱۳۹۹/۰۹/۰۹ عه ، رند ترین تاریخی که خب این چند وقت زیاد برنامه های ملت رو شنیدین دربارش😂

خب بیاین یه قراری چیزی بذاریم که اون لحظه دقیقا ، یکاری کنیم.. هوم؟

مثلا... دعا!

یا نمیدونم ، یه قول و قرار با خودمون!

یا یدونه فال حافظ حتی!

شایدم برنامه های بهتری که شما میتونین باهامون به اشتراک بذارین!

اگه قابل اشتراکن ، دریغ نکنین:)

امیدوارم بعد از خوندن این پست نگین "بابا این دختره دیگه چقدر بیکاره!"

نه ، بیکار نیستم و اتفاقا اون لحظه سر کلاس شیمی ام.

اما خب.. بنظرم اینکه دنبال بهونه باشیم واسه عوض کردن حال و هوامون بد نیست که؟

اینجور چیزا که برای یه تایم خاص ، یه کار خاص بخوای انجام بدی ، یه هیجان قشنگی داره!

که شدیدا بهش احتیاج دارم و "داریم"!

خلاصه که اگه دوس داشتین بگین :)

ولی حتما حتما یه برنامه ای داشته باشین:)

دبیر آقا یا خانم؟

+ ۱۳۹۹/۹/۸ | ۲۰:۵۸ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
عاقاااا خب یعنی چی:|
بعد میگن چرا پسرا رتبه های برترن:/
خب دبیرای مرد خیلی خیلی بهتر تدریس میکنن
کلاسشونم باحال تره و آدم خوابش نمیگیره:/
آره استثناء همیشه هست ولی خب در کل دبیرای مرد خیلی خیلی بهترن!
من چندین جلسه ست حوصلم نمیگیره سر کلاس آنلاین به دبیرمون گوش بدم :/
ولی الان ۵۰ دقیقه نشستم پای فیلم یکی از استادای سایت آلاء و اصلا خسته هم نشدم:|
درس شیمی بود ، مبحث آنتالپی!
قبلا هم البته سر کلاس استادای آقا نشستم و این قضیه رو خیلی باور دارم:"|
تازه همه اینا به کنار ، استادای آقا خیلی کمتر درگیر خاله زنک بازیا میشن
ولی خانوما... امان از خانوما😐
استثناء هم نداره ها:|
خلاصه که تا میتوانید از دبیرای آقا حمایت کنید ، باشد که رستگار شویم🚶🏼‍♀️

موزیک ترکی!

+ ۱۳۹۹/۹/۸ | ۱۴:۰۳ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

خیلی اتفاقی و با معرفی دوستمون (سپیده) به این آهنگ برخوردم و اصلا نگم ازش..!

با اینکه متوجه نمیشم چی میگه و نیاز داره که یه سرچ بزنم ، بغض کردم باهاش!

قبلا فقط یکبار همچین اتفاقی افتاده بود.. :)


İçimden Gelmiyor از Bilal Sonses و Bengü





+نمیدونم اینو قبلا گفتم یا نه ، ولی بنظرم تو زبان ترکی احساسات خیلی قوی ترن!
و خیلی خیلی زیباتر!

حرف بزنیم؟ موضوع این باشه : دل چیه؟

+ ۱۳۹۹/۹/۷ | ۲۱:۴۸ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

بیاین یکم در مورد دل صحبت کنیم!

دل چیه؟

چیکار میکنه؟

میگن دل یکیو شکوندی یعنی چی؟

اصلا دلی هم وجود داره؟

میگن دل طرف رفته ، کجا رفته؟

بیاین نظراتونو بگین

باهم بحث کنیم

باهم بحث کنید

یکم از هم چیزای جدید یاد بگیریم

-استثنائاً (اگه درست نوشته باشمش🤔) ناشناس های این پست هم باز باشه.

چون میدونم شاید خیلیاتون براتون راحت نباشه حرف زدن در این مورد..

کامنتا هم بدون تایید که اگه میخواین باهم بحث کنین راحت باشین:)

اگه حرفامون زیاد شد هم ، یمدت ثابت میذارمش:)


چقدر نوشتم🚶🏼‍♀️

+ ۱۳۹۹/۹/۷ | ۱۶:۴۲ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
یه اخلاق گندی ام دارم که وقتی میبینم یکی از نزدیکام حالش بده ، حال منم بد میشه ، تا جایی که بتونم سعی میکنم دنبال راه حل باشم براش ، وقتی پیدا نمیکنم ، ناخودآگاه اون حال بدمو سر خودش خالی میکنم:/
و این باعث یه دعوای بزرگ میشه:/
یکی نیس بگه کسی از تو کمک نمیخواد بشین سر جات:/

-یه چیزی که تازگیا دارم بهش میرسم اینکه فقط یه دی ماهی میتونه یه دی ماهی دیگه رو تحمل کنه و راحت باهاش کنار بیاد...
بقیه باید صدتا واحد پاس کنن و آخرشم به نتیحه ای نرسن!😕😂
اینقد که خاصیم ما🤭

-جدیدا چقدر حرف میاد تو ذهنم که بنویسم و به محض اینکه صفحه رو باز میکنم همشون میپرن:/

-من دور اون پسرخاله ی چهار سالم بگردم که با اشاره بمن و خطاب به مامانش میگه دختر ینی این! بقیه بدرد نمیخورن=)))))
چقدر من دوسش دارم آخه این فسقلیو؟=))❤

-بالاخره حرفام یجا جمع شد و عوض ۸۰۰ تا پست به یدونه قناعت کردم🚶🏼‍♀️🙄
البته باید تمرین کنم که اینجوری پاراگرافی نشه و همشو پشت سر هم بگم🚶🏼‍♀️

راستی یچیز دیگه.. حواسم هست بهتونا.. میرید و دیگه نمیاید🤨
یا میاید و چیزی نمیگید😕
آدم نگران میشه خب😕💔

-آخ آخ داشت یادم میرفت که بگم این پست بلاگردون رو هم بخونید و دوستان میهن بلاگیتون رو آگاه نمایید:(

باهوشا بیان وسط

+ ۱۳۹۹/۹/۵ | ۲۲:۱۱ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

بگین چی نوشتم؟:)


دکتر+شیدی۳۴۲کته شده منمننکننمیتو نیبخونیش

ترس! + یه موزیک قشنگ:)

+ ۱۳۹۹/۹/۴ | ۲۲:۱۰ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

ترسم از اینه که آخرش بفهمم همون چیزی که الان میترسم اتفاق افتاده باشه ، سرم اومده باشه و من همچنان تو خواب سیر میکنم و قراره بعد یه مدت زیادی بفهممش....


ماهی آزاد - پرستو





تموم میشه!

+ ۱۳۹۹/۹/۲ | ۲۳:۳۳ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
آخرشم وسط همه ی این حرص خوردنای الکی ، یه روزی تموم میشه همه چی!
خب "به درک!"

بیاین یکم مشاعره!

+ ۱۳۹۹/۹/۲ | ۱۱:۱۸ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
میگما پاییزم داره تموم میشه و هنوز یه مشاعره نذاشتم
اگه حالشو دارین بسم الله...!

-کامنتا بدون تایید.

هر لحظه یه نتیجه گیری تازه!

+ ۱۳۹۹/۹/۱ | ۱۵:۳۶ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
بعضی وقتا نهایتاً به این میرسم که هنوز بلد نیستم با هر کسی چجوری رفتار کنم و به همین دلیل گند میزنم تو همه چیز!.

شعور

+ ۱۳۹۹/۹/۱ | ۰۰:۰۵ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

شعور عزیزم لطفا برس و سندرم دست بی قرار رو از من بگیر🙂🤝

اصن عشق کیلو چنده!

+ ۱۳۹۹/۸/۳۰ | ۱۲:۰۱ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

به یه چیزای مسخره و حتی گریه داری ، خندم میگیره که اسم وبم هی بیشتر معنی پیدا میکنه:)


سارن قشنگم دیشب آهنگ داد*-*

سارن - یه دنده






حس میکنم یکی نشسته رو بروم تو مغزم ، اینو هی با صدای بلند میخونه برام:)

خاک تو سرم اصلا!

+ ۱۳۹۹/۸/۲۹ | ۲۰:۳۴ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

اگه من 2 سال دیگه نیومدم اینجا خبرای خوبی از انتخاب رشته و کنکورم بدم و همرو گند زدم ، همتوووووون بریزید دور منو🙂❤️

بخدا اگه نتونم نتیجه خوبی داشته باشم یعنی استفاده مناسبی نکردم از هر چیزی که دارم ، پس خاک تو سرم اصلا!

دو سه روزه شروع کردم به "خــر" زدن و دارم میفهمم چقدررر کم کاری داشتم!

و اگه تا آخر ادامه ندم به درس خوندن ، خیلی خرم.

تـامــــام.

بلد نیستیم...

+ ۱۳۹۹/۸/۲۹ | ۱۶:۱۹ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

هی فکر میکنم ، هی فکر میکنم

تهش به یه نتیجه میرسم‌.

مشکل همیشه اینجاعه که بلد نیستیم درست و بجا حرف بزنیم!

همین!

مستند حیوانات😂😂

+ ۱۳۹۹/۸/۲۸ | ۲۳:۲۸ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

سامان مستند حیوانات گذاشته ، کرگدن و بوفالو و اینا رو داره معرفی میکنه..

انقدرررر چرت و پرت گفتم و خندیدممم که به یه فیلم طنز هیچوقت انقدر نمیخندم😂😂😂😂

خیلی وقت بود قهقهه ام اینجوری نرفته بود هوا و اشکام درنیومده بود😂😂😂

وایییی😂😂😂

خب بمن چههه

اون بچه کرگدنه خیلی ناز بوددد😂😂😍

من داشتم میگفتم عزیزمم نازه چقدر ، بعد بابام از اونور یه فیلم دختر بچه نشون داده ، ری اکشنم نسبت به اون هم همین بود😂

بعد مامانم میگه به اون فینگیلی میگی ناز به کرگدنه هم میگی ناز؟😂😂

وای ولی جدی چقدرررر  موقع دویدن شبیه پسر ۴ ساله ی رفیق بابام میدویید😂😂😂😂

اون بچه بیش فعاله و هر سری حال منو جا میاره انقدر از سر و کولم بالا میره برا همین خیلی عجیب یادش افتادم😂😂😂

دمشون چقد بامزسسس😂

بوفالوعه هم میشد به خیلی چیزا تشبیهش کرد😂😂

وای دلم😂😂😂

سواله واقعا برام:|

+ ۱۳۹۹/۸/۲۸ | ۱۲:۱۹ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

وقتی حرص میخورم چه شکلی میشم مگه که بعضیا انقدر خوششون میاد منو حرص بدن:|

ایـــش:|

خاطره بازی!

+ ۱۳۹۹/۸/۲۷ | ۲۳:۳۳ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

یه پوشه ی خیلی قدیمی توی لپ تاپم هس که فقط خاطره های مدرسه و وبلاگمه:)

عکس و فیلمای خیلی هاتون توشه.. کامنت هاتون و حتی پست هاتون و بعضاً ویس هاتون:))

خیلی اتفاقی الان چشمم بهش خورد و یجورایی "غرق" شدم تو گذشته ی نه چندان دور...

چقدررر آدم که تو همین وبلاگ بودن و دیگه نیستن!

چقدررر آدم که باهاشون کات کردم حتی!

چقدررر آدم که حتی جنسیت وبلاگیشون عوض شد!😂

چقدررر آدم که دوستای صمیمی من بودند و وبلاگشون دیگه هیچوقت آپدیت نشد...!

و چقدررر آدم که کنارشون بودم ، پا به پاشون گریه کردم و الان خیلی وقته که خبری ندارم ازشون..

حقیقتاً برای لحظه ای دلم خواست برگردم به همون روزا که با یه عالمه انرژی ، پنل بلاگفا رو باز میکردم و چرت و پرت ردیف و پست میکردم:))

الانم خیلی فاخر نمیگما😂

ولی خب چرت و پرتای اون موقعم شادتر بودند ، از وقتی بیان اومدم هی انرژیه کمتر شد انگار..

ولی خب نمیدونم چرا! چون فکر نکنم زیاد ربطی داشته باشه به تغییر سرویس دهنده...!

-برای چند دقیقه حس کردم چقدر پیرم در حالی که هنوز ۱۷ سالم هم کامل نشده..!

اندر احوالات آمار و احتمال

+ ۱۳۹۹/۸/۲۶ | ۲۱:۲۲ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

حقیقتا حاضرم ۱۰۰ تا سوال از انواع تابع بذارن جلوم و حل کنم ، ولی ۱۰ تا دونه سوال آمار و احتمال و جایگشت و این چرت و پرتا حل نکنم-____-

نه که سخت باشه ها ، نه اتفاقا انواع تابع به نسبت سخت تره و دردسرش بیشتر

ولی خب خوشم نمیاد از مباحثش دیگه🚶🏼‍♀️💔

بین درس های دانشگاه/مدرستون کدوم رو بیشتر دوست داشتید/ دارید؟

خدایا این یکیو هیچوقت ازم نگیر که جونم بهش بنده:")

+ ۱۳۹۹/۸/۲۵ | ۰۴:۵۵ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

خدا سایه ی هیچ بابایی رو از سرمون کم نکنه..:)

نمیدونم امشب تا چه حد ازم نا امید شد..

ولی اینو خوب میدونم امشب خیلی چیزا رو برای اولین بار دید ازم و به روم نیاورد...

حتی شاید اون قضیه رو هم فهمید و فقط اخم کرد.. نمیدونم!

جبرانش میکنم:")

تمام امشبی که با وجود خستگی بیش از حدش ، نشست و باهام حرف زد از همه چیز و من فقط جیغ زدم و گریه کردم رو جبران میکنم.. قول میدم:))

خاطرات یک عدد الکی شاد!
about us

انقدر از بیان تعریف شنیدیم که ما نیز آمدیم!
-صاحب این وبلاگ اعصاب سالمی ندارد ، جهت درگیری هرچه کمتر حد خود را رعایت کنید.
آرشیو یک سال و اندی فعالیت در بلاگفا : nasiiiam.blogfa.com