ولی من دختر خوبیم😞
از این داداش کوچیکترای زبون دراز که چپ میرن و راست میرن میگن"بیچاره اونی که قراره شوهر تو باشه" واسه تک تکتون آرزومندم🚶🏼♀️💔
سرویس کرده منو با این جمله=)))
قشنگیش اونجاعه که اگه جلوی بابام بگه ، خودش هم سرویس میشه(((=
از این داداش کوچیکترای زبون دراز که چپ میرن و راست میرن میگن"بیچاره اونی که قراره شوهر تو باشه" واسه تک تکتون آرزومندم🚶🏼♀️💔
سرویس کرده منو با این جمله=)))
قشنگیش اونجاعه که اگه جلوی بابام بگه ، خودش هم سرویس میشه(((=
ولی بیاین قبول کنیم کرم ریختن از کار های پسندیده اس🤝🙂
به اطرافیانتون زیاد کرم بریزید ، حداقل تو این وضعیت یکم میخندید شاد میشید( :
معلم فیزیکمون جدیده ، جَوونم هس.. دلم میسوزه براش بنده ی خدا:(
رسما داره خودشو میکوبه به در و دیوار تا چارتا مسئله رو بتونه توی اسکای روم کوفتی حل کنه🤦♀️😭😂
وبکم هم میگیره که بهتر بفهمیم بچها شات میگیرن تو حالتای ناجور🤦♀️😂😑
گناه داره دبیر خوبیه:(
دوسش دارم:(
تازه امروز دومین جلسه ی مجازیمون بودا.. ولی بامزس:))
کلاسشم اصلا خشک نیست..^_^
راستی
با اون دبیر هندسه پارسالمون که لج بودم ، دوتا کلاس داریم امسال🤦♀️
آمار و احتمال با هندسه🤦♀️
امروزم دو زنگ داشتیم باهاش
ولی خدایی کلاس مجازیش عالی بود👌
منم هی داوطلب میشدم😂
هی میگفت آفرین فلانی
عالی بود😂
خلاصه که دلم میخاد فیزیک حضوری باشه و هندسه اینا مجازی😑
همین که قیافشو نبینم کافیه برام🤦♀️
حسابانم که مشکل واسش پیش اومده بنده ی خدا.. هنوز باهاش کلاس نداشتیم
ادبیات هم دیروز داشتیم که خب یهویی شد و برنامه ها بهم ریخت با تجربیا همزمان بود کلاسمون..
خیلی شلوغ پلوغ شد..
ولی خب دبیر خوبین.. سال نهم که دبیرمون سرطان داشتن ، ایشون جاشون میومد .. به منم یه بار گفتن کپک🚶🏼♀️🚶🏼♀️
شیمی هم داشتیم که خیلی مزخرف بود.. همون دبیر سال قبل.. و ترکش اولین اعتراضای سال تحصیلی بهش خورد..
لپ تاپو یجوری تنظیم کرده بود که آفتاب بیوفته قیافشو نبینیم کله صبح:)))
یکی از بچها که شات گرفته بود ، حواسش نبود گذاشته بود پروفایل=)
انقدم صداش آرومه وقتی فیلم میگیره که حد نداره🤦♀️
فک کنم وقتی فیلم میگیره که پسر کوچیکش خوابه..😐
ولی برا کلاسای مجازی اسکای روم گزینه ی مناسبی نیس واقعا.. 😑
دیگه اینکه.. کلی کتابکار و جزوه هم هس که باید بگیریم🤦♀️
رسما سال تحصیلیمون شروع شده ..😑
چقدم قر و قاطی شد پستم🤦♀️
ذهنم خیلی شلوغ پلوغه...
امروز از ساعت ۱۴ ظهر توی توییتر فارسی غوغایی شد..
تا الان 5 میلیون توییتِ حاوی هشتگ #اعدام_نکنید
بخاطر ۳ تا جَوون که قراره دم اذان صبح اعدام بشن..
به چه جرمی؟
حق خواهی.. اعتراض به وضع گند زندگی...
بخاطر شرکت توی اعتراضات آبان ماه ۹۸ ..!
خیلی ها متوجه اختلال اینترنت هم شدند.. در جریان باشید که علتش چی بود!
۲۰:۳۰ هم حتی چیزی در موردش نگفت..
اگر اتفاقی افتاد ، در جریان باشید..
ولی این پست محیا خیلی حرف حقه...
هیچ آدمی یهویی همه چیزو ول نمیکنه بره
اول شور و اشتیاقش میره
بعد امیدش
بعد باورش
آخر سر هم خودش میذاره میره....!
دیدین گفتم زهرشو میریزه؟ :))
تجدیدم کرد بیشعور
ساعت ۶ و نیم صبح از شدت استرسم بیدار شدم از خواب
و تا حالا که مامانم داره برمیگرده از مدرسه هنوز آروم نگرفتم..
فقط امیدوارم سال بعد با این عقده ای درسی نداشته باشیم..
هرچی فحش بلدم رو دارم میدم بهش-__-
یکی بیاد بهش بگه آخه کارنامه ی من مگه دسشویی خونتونه؟:///
نکبــتتتت
جا داره بگم ماچ بهتون که رای مخالف نمیزنید واسه پستام:))💙
اگه هستین یه بیت بگین بریم مشاعره..
حالا اگه دوس داشتین بجای شعرای فاخر از آهنگای روز استفاده کنین:)
یکم تغییرات بد نیس.. هوم؟🐥
+چقد خوب میشد اگه میتونستیم الان دور هم بشینیم و جرئت حقیقت بازی کنیما...
حیف...
ولی با تموم اتفاقایی که تو این یه ماه افتاد بینمون..
جا داره بگم هیچکس واسم اون نمیشه(:
وقتی فکر میکنم بهش بغضم میگیره و چشام پر اشک میشن..
عیب نداره.. فدای سرش.. حالش خوب باشه فقد...
یادش بخیر.. میگفت بهم همیشگی=)
صفحه ای که الان توش بلاکم و بلاکه.. پر از خاطره های قشنگه.. که هیچ وقت دیگه تکرار نمیشن...
این نیز بگذرد... ولی جان مرا میگیرد و میگذرد...
میشه دعا کنید نیکپور منو نندازه؟-_____-
دبیر هندسه ای که امسال شدیدا باهاش لج افتادم و لج افتاده با من...
و چون خوشم نمیومد ازش درسشم اصلا خوب نمیخوندم-____-
ینی کم و بیش میخوندما ولی بازدهی نداشتم-____-
نزدیک کارنامه هاس و من واقعا میترسم اگه لج کنه و قهوه ایم کنه-____-
ولی خدایی تا حالا تو روش بی احترامی نکردم:"|
تازه روز معلمم واسه همشون یه کلیپ درست کردم 😢
عکس نوشته ی ایشونم اولین بود-_____-
وای کاش نندازتم-_____-
آخرین جلسه ی حضوریمون تو اسفند ، ۱۰ بار جریمه از ۷ تا صفحه از کتاب واسه کل کلاس داد و چون ما هییییچ اعتراضی نکردیم گفت مثه اینکه خیلی واستون عادی شده نه؟
من که بالاخره میتونم یکاری کنم اشکتون دربیاد..
خدا شاهده همینا رو گفت
موجودِ نفرت انگیزِ چندش-____-
کاش سال بعد باهاش نداشته باشیم-___-
امتحانای مجازیشم انقد سخت گرفتاااا ..
یدونه روز قبل آزمون خردادش گرفت ، کلا ۵ تا سوال بود
کلللل کلاس باهم زدیم ، حتی اونایی که مخالف تقلب و این صحبتا بودن..
نهایتا تونستیم ۳ تا سوالو جواب بدیم ، اونا رم تازه دایی مامان یکی از بچها که دبیر بود جواب داد...
در این حد افتضاح ینی =)
سلام وقت همگی بخیر
امشب استارت کد زنی زده شد و با ساده ترین صفحه ی html آشنا شدم. ساده ترین صفحه لازمه که از سه تا تگ تشکیل بشه.
تگ چیه اصلا؟ یه اسم بین دوتا علامت بزرگتر و کوچکتر قرار میگیره و از دوتا قسمتِ تگ باز و تگ بسته تشکیل میشه که دقیقا مثل همن ولی یه فرق ریز دارن که اونم وجود اسلش[ / ]توی تگ بسته هستش. این دوتا با هم یه تگ html نام میگیرن..
حالا ساده ترین صفحه ی html از مجموع سه تگ بصورت زیر تشکیل میشه:
<xmp>
<DOCTYPE html!>
<head>
<title>
<title/>
<head/>
<body>
<body/>
<html/>
<xmp/>
وجود DOCTYPE در واقع نوع صفحه ی اینترنتیمون رو مشخص میکنه و بودنش تو تگ باز اول این رو میگه که نوع این صفحه html عه.
داخل تگ head یک سری اطلاعات که مربوط به کل صفحه هستش رو مشخص میکنیم ، مثلا تگ title که سر برگ یه صفحه اینترنتی رو تشکیل میده.
اما تگ body ، هر چیزی که ما توی صفحه ی اینترنتیمون میبینیم در واقع توی تگ body طراحی و ثبت شده و این توی طراحی همه ی سایت های حرفه ای و غیر حرفه ای برقرار هستش.
+چون اینجا صفحه وب هستش ، کد ها نمایش داده نمیشن و بالاجبار تگ xmp رو اضافه کردم
پس ربطی به بقیش نداره🌸
در ادامه ی پست قبل ، یه قسمت به منوی سمت چپ اضافه شد تحت عنوان "با هم یاد بگیریم"
چیزایی که بلدین رو کامنت کنین ، ایراد هامون رو بگین و یا اگر پستی از خودتون یا دوستاتون هستش که بدردمون میخوره لینک کنید تا همه ی دوستان استفاده کنن.
پیشاپیش بابت همکاری و لطف هاتون ممنونم💙🌹
سلام امشب در مورد کاربرد کلی html , css , javascript فهمیدم و اینکه برای شروع طراحی سایت میتونیم چه نقش هایی رو بپذیریم.
قسمت اول front-end development کسی هستش که قسمت ظاهری و کلا موردِ تماشا برای بازدید کننده ی صفحه رو تنظیم میکنه که خودش به دوتا بخش میتونه تقسیم بشه UI designer طراحی رابط کاربری که میشه بصورت کاملا تخصصی فقط روی این قسمت کار کرد. UX designer تجربه ی کاربری که شامل کارها و امکاناتی میشه که استفاده از سایت رو برای بازدیدکننده راحت تر میکنه. توی یه مثال کلی ، وقتی به یه سایت فروشگاهی سر میزنیم ، ممکنه از یه محصول خوشمون بیاد و برای خریدش بخوایم اقدام کنیم. پس روی لینک مربوطه میزنیم و وارد صفحه ی محصول میشیم ، دکمه ی اضافه کردن به سبد خرید رو انتخاب میکنیم. این میشه طراحی رابط کاربری یا UI Designer.
اما اگه توی همون صفحه ی اصلی بیایم یه دکمه ی "اضافه کردن به سبد خرید" رو اضافه کنیم ، که این عمل رو ساده تر کرده باشیم ، در واقع از علم "تجربه ی کاربری" یا همون UX Designer استفاده کردیم.
برای اینکه بخوایم به یکی از این دو علم آگاهی داشته باشیم ، لازمه که به مباحث html , css , javascript کاملا تسلط پیدا کنیم.
اما قسمت دوم یعنی Back-end development این بخش در واقع تخصصیه که با استفاده ازش روی سرور کار میشه و عملا کاربر چیز خاصی رو نمیتونه روی صفحه مشاهده کنه. برای کسب این علم ، لازمه که مباحث html , css , javascript رو بصورت کلی بلد باشیم و در واقع سر دربیاریم ازشون. ولی مباحثی که مهمتره تو این بخش ، rubby , php , javascript هستش. اطلاعاتم درباره ی این بخش در همین حد و حدوده.
و بخش آخر که همون full stack developer هستش. در واقع وقتی یه فرد ، به هر دو موضوع بالایی آگاهی و تسلط کافی داشته باشه میگن بهش.
رفقآ یه نظر بدین ببینم..
طبق توافقی که با شوهرخالم انجام دادم ، قرار شد که فیلمای آموزشی رو ببینم و همزمان با اون هم پیش برم ، هر روز هم یه خلاصه از مطالبی که یاد گرفتم براش بفرستم.
اگه دوس دارید من همونا رو واسه ی شما هم بذارم؟
که در واقع همزمان باهم چیز میز یاد بگیریم..
البته دوستان استاد بینمون زیاد هستن(:
جسارت بهشون نباشه🌸
خلاصه که اگه حال و حوصله ی تمرین و اینا دارین بگین..
اینم بگم که من هنوز هیچی بلد نیستم و در واقع از پایه ی پایه دارم شروع میکنم.
بروبچز قالب و فونت اوکیه؟
ن فونت قشنگ هست که ریز نشه ، ن قالب قشنگ-_-
دوس ندارمشون-___-
بلک تم میخواست بیاد بیان هااااا
پشیمون شد باز☹☹
+اگه وبی میشناسین که قالب بیان درست میکنن ، ممنون میشم معرفی کنید🙏🏻❣
مامان مهتاب دوستم ، دی ماهیه
بعد نصف رفتارا و اخلاقامونو مهتاب میگه یکیه باهم😂
بعد این هیچی
آیدا و مامان من هم مهر ماهین
و بازم نصف اخلاقاشون باهم یکیه🤦♀️
و از گیر کردن بین دو عدد مهر ماهی همین تجربه بسه که اگه لج کنن دیگه زمین و آسمون هم یکی بشن هیچ فایده ای نداره😐🤦♀️
درس زندگیه .. اگه حوصله ی لج و لجبازی ندارین اصلا سمت مهر ماهیا نرید..🚶🏼♀️
اینم نگید که ربطی نداره به ماه تولد ، چون درسته که نمیشه اعتماد کامل کرد ولی واقعا یجاهایی میشه ربطش داد🙄
امروز ، یه اتفاق جدید و کوتاه و خوب افتاد بالاخره
سپیده خانومتونو دیدم^____^
هرچند کوتاه بود ، در حد یه ربع بیست دیقه و در مورد موضوعات قشنگی حرف نزدیم/:
ولی خب بعد از چار پنج ماه ، خوب بود^___^
پریروزم میخواستیم با یه سریِ دیگه از بچها بریم بیرون که خب مراسم دعوت شدیم و نشد:/
این روزا فقد دیدار با دوستام میتونه حالمو خوب بکنه*__*
فک کنم تولد باشگاه دیدگاهه .. درسته؟
خب مبااااارررکههه*____*
البته زیادم نمیخونم تلتکست و تا حالا هم پیام ندادم :)
ولی خب.. به دیدگاه و دیدگاهی جماعت ارادت ویژه داریم^__^
خلاصه که فک کنم تولد چار سالگیشم باشه..
خیلی مبارکآ رفقآ =)💞
+برای دوستانی که نمیدونن باشگاه دیدگاه کجاست:
تلتکست شبکه پنج
صفحه ی ۵۵۵
باشگاه دیدگاه و
مامور معذورش و
بچهای با معرفتش
پیشنهاد میشه^_*
++سوال پیش میاد که چرا پارسال به یکی از دوستان ۱۱ تیر تولد دیدگاهو تبریک گفتم؟:|
و الان چرا مامور تو اینستا زده تولدشه؟:|
یکی بیاد منو روشن کنه ، ذهنم مشغوله خابم نمیبره :|
موضوع ندارم بنویسم پستام چرت و پرت شدههه😭
نفری یه سوتی خوشگلتونو تعریف کنین ... حالا یا تو کامنتا یا پست ^ ^
صبح تا شب خونه ایم واقعا چیز جدیدی نیس:((
افسردگیو دارم حس میکنم قشنگ-___-
عاقا بیاین بگین همگی
کدوم بلاگر رو قبلا فکر میکردین فیکه؟!
و خلافش بهتون ثابت شده؟
کدومو الان فک میکنین فیکه؟🤔😁
اسم و آدرس پلیز😁
فک نکنم لازم باشه بگم صرفا جهت خنده🚶🏼♀️😑😑🌹
+میدونم با ماجرا هایی که پیش اومد نصفتون خودمو ممکنه بگید😂❤
بگید مشکلی نیس^_^
میخندیم یکم
گیلی لی لییییییی💃😂😍
دیش دیریدین ماشالاااا
حالا بیا وسط💃💃😂
بالاخره تموووم شددد امتحانای کوفتیمووون
آخخخ جووووننن
در همین حد خوشحالم ینیاا
پیرمون در اومد عیییش😑
ولی بگم من اصلا امسال راضی به زحمت دبیرا و معاونای گرامی نیستم و کارنامه نمیخام:|
کاش یه بخشنامه بدن بگن کارنامه نمیخاد بدین-__-
خیلی داغونه آخه کتاب جلوت باشه بعد امتحانی مثل دینی رو بشی ۱۶ مثلا :|
آره خلاصه...
اصلا مشتاق نیستم براش-___-
چ خبر از شما؟!
ساکتینا🚶🏼♀️
+گپ کلاس اشاره میکنن ۳ تیر جبرانی دینی داریم:/
شتتت:/
تو قبرم فک نکنم مدرسه ول کنه منو:/
عاغا اصن من اعتراف میکنم خل و چلم😂
ولی خدایی شمام بیاین اعتراف کنید که دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید🤣😂
*به دل نگیرینا... فانه*
+اینم فک کنم آخرین پستِ آخرین روزِ آخرین بهارِ این قرن باشه🧐😶
خرداد امسال یکی از عجیب ترین خرداد ها بودا...
چقد اتفاق خوب و بد افتاد توش:"|
فراموش کردن یه آدم با تموم خاطره هاش خیلی سخته
ولی میشه که تو مغزت اون رو یه مُرده به حساب بیاری
وقتی بمیره برات ، بهش فکر میکنی.. گاهی براش و به یادش اشک میریزی
ولی میتونی با نبودش کنار بیای
انقدر راحت که دو سه روزه سر پا بشی و کسی که ۴ سال تو همه لحظاتت بوده رو فراموش کنی:))
همیشه وقتی خواستم به کسی دلداری بدم ، گفتم لیاقتشو نداشت .. گفتم یه شب گریه کن براش و بعد بمیره برات که اگه یه روزم برگشت دیگه تو نتونی قبولش کنی.
و این شد که اگه پشت سر یکی گریه کردم ، دیگه اسمش رو نیاوردم ^ ^
حالا وقتشه که به همون حرفای خودم که به همه زدم گوش کنم
و تا حالا هم موفق بودم خدا رو شکر ^_^
بذارید از درسی که تو این رابطه ی سوخته گرفتم هم براتون بگم!
حسادت چیزیه که میتونه همه چیز رو به بازی بگیره و گند بزنه تو همه چیز
ازتون میخوام خواهش کنم اگه چیزی یا کسی رو دوست دارید و میخواید واسه خودتون باشه ، برای بدست آوردنش تلاش کنید و خودتون رو بهتر و بهتر کنید تا اون هم به سمت شما مایل بشه.
حذف موانع انتخاب خوبی نیست
بجای اون سعی کنید واسش بهترین باشید تا از بین بهترین ها شما رو انتخاب کنه
این ارزشش خیلی بالاتر از اینه که تو یه شهر خالی که فقد تویی و اون ، از سر اجبار باهات باشه!
و اینکه ممنونم بابت صبوری هاتون بخاطر پستای نه چندان جالبم💖
من شرمندم بخاطر تاخیر-__-
دیشب یادم نبود امروز کلاس دارم ساعت ۵ تا ۷ -____-
امروز مشاعره گذاشتم طبق قرار قبلی ولی خب اگه دوس داشتین میتونین شعر هایی که میخواین بفرستین رو بصورت تضمیم دربیارید و آپلود کنید اینجا😊😉
خب اما تضمیم که یکی از رفقا هم تو کامنتا گفته بودن ، چیه؟
البته دوستان توییتری بهتر میدونن جریان رو ..
یه سری عکس نوشته که میان ابیات رو با عکسای بامزه ترکیب و تلفیق میکنن
و اینطور میشه که هم شعر میخونیم و هم میخندیم
کامنتای این پست بازه که باهم دیگه مشاعره کنین اگه منم نبودم🤗
یه چنتا نمونه تضمیم هم میذارم ادامه مطلب که بهتر آشنا بشید ، حتما ببینید😍
امشب حس خاهرونم گل کرد و خواستم واسه سامان یه داستان بخونم قبل از خواب ، گفتش آبجی وایسا یکی از داستانایی که مامان قبلا برام تعریف میکرده رو بگم برات
گفتم خب بگو
میگه: مامان برام تعریف کرده یه دختر و پسره باهم خاهر برادر بودن بعد پسره خیلی شیطون بوده همش اذیت میکرده
یه روز با مامانش میره حموم بعد مامانش یچیز بهش میگه پسره عم حرف گوش نمیکنه تو حموم پاش لیز میخوره کله ش میشکنه😶😑😐🙊
ساعت ۱ نصفه شب یهو قهقهه ام رفت هوا😂😂😂
آخه این چه داستانیهههه ..😂😂
ژانر ترسناکههه
من خرس گنده ترسیدم ، بچه ۴ ۵ ساله چی کشیده ینی😑😑🤦♀️
ینی تا همین الان که دارم اینو تایپ میکنم با سامان از خنده ترکیدیم😂😂😂