خاطرات یک عدد الکی شاد!

سلام نسترن جان.

امیدوارم همیشه زندگیت پر از لبخند باشه.🌸🌸🌸

تو ۵ تا ازین ۹ تا لبخند بودم و لبخند زدم(:

با خوندن این پست شد ۶ تا!

چقدر قشنگ :))) می‌نویسمش حتما. انقدر 99 سال تیره‌ای بود که پیدا کردن نه‌تا لبخند می‌تونه لااقل یکم دلمونو خوش کنه :)))

اوخییی چه قشنگ و نایس:"))))

همیشه به لبخند عزیزم*^*

عه؟؟؟😒 که اینطور..

آره چالش قشنگیه :)) و جالب نوشته بودیش :))

منم باید شرکت کنم :)

+این دکمه ی ارسال چه نازه :)))

خیلی ممنون ، شرکت کردم

اتفاق قشنگی بود :)

خودش یه لبخند بود در واقع :)

بازم سپاس.

بلاک اند ریپورت فور اور

کسب؟؟؟😁😁😁😁🤭🤭🤭

ت واس چی ***و ؟

منم انجام میدم:)

نمیدانم://

وقتی تو دفتر خاطراتم با صورتی نوشتم خوشبختم چون مادرم با وجود خستگی خودش و ترک دستاش وای می ایسته ظرف می شوره تا من پا درد وای نایستم

سورپرایز کردن مامانم برای تولدش

تولد خودم که با کلی مکافات برگزار شد

تولد خواهرم که سورپرایزش کردیم

زنگ زدن دوستم که سورپرایزم کرد

وقتی پیراهنی خریدم که عاشق گل های دامنشم

موقع خریدن مانتوم

خریدن گلسر و گوشواره‌ای که عاشقشونن

شبی که بچه های خواهرم رو نگه داشتم برای مامانم و خواهرم کارت تبریک روز مادر درست کردیم و فردا صبح بردمشون گل خریدیم و مامان و خواهرم رو سورپرایز کردیم

هنوزم نمیاد عایا؟؟:/

برا خودم ک درسته بقیه هم اومدن وبم یکی دونفر://

سلام‌ نسترن

چطوری؟

(چقدر این‌رقص نور ارسال قشنگههه)

منم خوبم :)

از همین ادرسی ک اینجا میزنم ک خودم میتونم برم نمیدونم چشه:/

منم باهاشون لبخند زدمD:

نسترن جان، ممنون از تو که باعث شدی لبخندهامو بشمارم⚘💋