بی‌حسی

+ ۱۴۰۱/۵/۳۱ | ۲۱:۴۸ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

الان دقیقا همون جای زندگی‌ام که نه عمیقا ناراحت می‌شم و نه عمیقا خوشحال.

با یکی از رفقا این مدت چند بار بحث کردیم سر این قضیه که خوبه یا بد.

خب اون معتقده که هی شکستن و سرپا شدن سخته و آدم رو فرسوده می‌کنه. معتقده اگه یه مسیر امن رو بریم و کمتر با احساسات درگیر باشیم، روزهامون راحت‌تر میگذرن و ترجیحش همینه.

اما من نظرم کاملا برعکسه.

شخصا، الان که حس های عمیقی رو تجربه نمی‌کنم، حس سطحی بودن به کل زندگیم دارم و این داره منو شدیداً آزار میده.

این میزان از بی‌حسی، همراه خودش بی‌هدفی و سردرگمی رو میاره و من اصلا دوستش ندارم.

علی‌رغم این که بی‌هدفی و سردرگمی و سطحی بودن همراهشه و باعث می‌شه اذیت بشم از این بابت، دلیلی شده برای تلاشم جهت از بین بردن این حس‌ها.

نمیدونم میتونم منظورم رو برسونم یا نه.

اما اینجوری بگم که آزار میده، اما آزار مفیدیه.

مثل وقتی که درد می‌کشی برای زیباتر شدن.

خلاصه که نه نظر دوستمون رو قبول دارم، نه نظر خودم.

بیاید متعادل بشیم بچه‌ها جون.

لبخند شدگانیم :))))

+ ۱۴۰۱/۵/۲۳ | ۰۱:۰۰ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

پست مفصل‌تری نوشته بودم.

اما برش داشتم و میخوام به همین جمله اکتفا کنم.

"امروز هستی رو بغل کردم."

رفیق قشنگ من. :)

زندگی جریان داره.

+ ۱۴۰۱/۵/۹ | ۰۱:۴۹ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

روزای عجیبیه.

یه روز خوبم، یه روز بد.

اما دلیل حال خوب و بدم، فقط و فقط خودمم و نگرانی برای دوستام.

نتایج کم کم میاد و همچنان نمیدونم چی میشه.

تحقیقات راجع به رشته‌ها رو شروع کردم.

تستای شخصیت شناسی رو باید تکمیل کنم.

قراره یکی از مهم‌ترین تصمیما رو بگیرم و امیدوارم درست این اتفاق بیوفته.

هیچی مثل روزای کنکور نیست.

نه حالم‌. نه علایقم. نه تصمیماتم. نه وضعیت زندگیم.

امیدوارم خوب تموم شه. من به اندازه‌ای که تو اون شرایط تونستم، تلاشمو کردم.

دلم واسه دوستام یه ذره شده بود و شده.

ولی خب :) بعضیاشونو دیدم و رفتیم بیرون، بعضیاشونم خواهم دید.

کنکور خیلی از ارتباطا رو خشک کرد که برگردوندنشون برام سخت و بی‌معنیه.

به هر حال، زندگی جریان داره. :)


+امشب ۱۸ سال و ۷ ماهم میشه. دقیق!

تو این ۷ ماه خیلی بزرگ شدم. شاید به اندازه‌ی کل ۱۸ سالی که زندگی کردم.

نسترنِ الان، خطا هاش خیلی زیاده نسبت به قبل. اما بیشتر دوستش دارم. خیلی بیشتر.

خاطرات یک عدد الکی شاد!
about us

انقدر از بیان تعریف شنیدیم که ما نیز آمدیم!
-صاحب این وبلاگ اعصاب سالمی ندارد ، جهت درگیری هرچه کمتر حد خود را رعایت کنید.
آرشیو یک سال و اندی فعالیت در بلاگفا : nasiiiam.blogfa.com