‌یه دعای قشنگ!

+ ۱۴۰۰/۱/۳۰ | ۰۲:۲۰ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌


الهـــی!

نه من آنـم که ز فیـــض نگهــت چشــم بپوشــم؛

نه تـو آنـی که گـــدا را ننــوازی به نگـاهــی...

یهو سوال شد!

+ ۱۴۰۰/۱/۲۷ | ۲۱:۵۱ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

اوایل که سپیده اومده بود بیان ، خیلیا فکر میکردن جفتمون ، منیم:|

هنوزم کسی هست همچین فکری کنه؟

یهو سوال شد واسم😐

بلک تم هم رفت!

+ ۱۴۰۰/۱/۲۶ | ۰۱:۴۲ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

خب خیلی ناگهانی متوجه شدم که بلک تم هم جمع کرد رفت از بلاگفا...

و دیگه فعالیتی نداره ..

بعنوان یه نفر که مدت زیادیه میشناسمش ، واقعا ناراحت شدم؛ 

چون وجود قالباش و فعال بودنش ، یه نوع دلگرمی بود برای بلاگرها و یکی از دلایل موندنِ خیلی از کاربرا توی بلاگفا..

از این به بعد احتمالا بلاگفا هم مثل بیان کم کم خلوت خواهد شد...

✨🌙

+ ۱۴۰۰/۱/۲۵ | ۰۳:۳۹ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
پنل وبم هم شده مثل یخچال خونمون:((
حس میکنم ، یه عالمه جاهای جالبشو قایم کرده که نبینم و نتونم پیدا کنم:((
در حالی که همه جاش رو شخم زدم:((

-یکی نیست بگه نصفِ شبی چی میگی بچه!
-حلول ماه مبارک رمضان هم یه عالمه تبریک میگم بهتون ، نمازه و روزه های همگی قبول❤
و خب آره دیگه.. اولین سحریه و بیدار موندمش :))

یکمی زیادی حرف🥂

+ ۱۴۰۰/۱/۲۳ | ۲۳:۴۹ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
صفحه ی ارسال مطلب بیان ، اینجوری شده برام که خوشحال باشم ، اولین جاییه که توش ثبت میشه و ناراحتم باشم بازم اولینه.
و خب فی البداهه شروع میکنم به تایپ و نه با قصد و برنامه ریزی قبلی؛
واسه همینم خیلی چیزا رو زود پیش نویس میکنم..

حالم خوبه ، درسام رو با جدیت بیشتری نسبت به قبل دنبال میکنم ولی تمرکزم بشدت اومده پایین.
طبق معمول با هندسه مشکلم حل نشده ، حتی با وجود تغییر نگرشم نسبت به دبیرش!
آمار اما بهتره ، مخصوصا که به فصل هایی رسیدیم که اکثرا تئوریه و مشکل اصای من توی فصل گزاره هاست.
حسابان پیشرفت خیلی خوبی داشتم و راضی ام.
شیمی و فیزیک رو هم بیشتر پیگیری میکنم و خب از دو ماه دیگه رسماً کنکوری ۱۴۰۱ محسوب میشم!
از درس که بگذریم..
دوماه آینده اسباب کشی داریم و اگه بگم خوشحالم ، دروغ نگفتم.
روز های بهاریم داره به سرعت میگذره و از این بابت هم خوشحالم؛ هرچی زودتر این یکسال و خرده ای بگذره ، به نفع من..
این یکی دو هفته به قدری خبر مرگ شنیدم که دیگه نمیدونم چی بگم..
فکر میکردم برای بار دوم یا شاید هم سوم(!) به کرونا مبتلا شدم ولی خب هنوز علائم خاصی ندارم..
چند وقته که گپ های دوستانه ی واتس اپ رو میوت کردم و واقعا آرامش میده این سکوت!
حضورم توی توییتر چند روزیه که کمتر شده.
اینستا هم که کلا روزی ۵ مین هم نمیرم..
وب هم که شاهدید کم پست میذارم و دیر به دیر..
و در کل یک مرحله ی انزوای مجازی رو میگذرونم..
امیدوارم همین روند رو به صورت صعودی پیش برم و ترمز نکنم.. که چوب خطام واقعا پر شده.
دختر خاله ام ، بارانا کوچولو ، تقریبا دو روز در هفته رو میاد اینجا و یه جورایی تجدید قوا حساب میشه واسه ی هممون..
زلزله خانوم نیم ساعت تو خونه بیاد ، کل خونه رو میریزه بهم تنهایی :))

و دیگه همین.. خیلی حرف زدم ، شرمنده
یجورایی جبران پستای نذاشته ام بود :))

برای حسن ختام هم اجازه بدید به موزیک جدیدی دعوتتون کنم که توی سریال ملکه ی گدایان ، خونده میشه..

اشکام آبرومه - محمدرضا غفاری





ببین چقدر منتظر موندیم!؟

+ ۱۴۰۰/۱/۲۱ | ۱۰:۰۲ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

ببین چقدر منتظر موندیم!؟ 

منتظر موندیم برف بیاد، آسانسور بیاد، پیش بیاد، آژانس بیاد، خواستگار بیاد، جوش بیاد، به دنیا بیاد، خوشش بیاد!خوشش بیاد ازمون! منتظر موندیم دانلود شه، شب شه، حاضر شه، پاییز شه، نرم شه، یازده شه، خشک شه، سرخ شه، پیدا شه!

منتظر موندیم ببینه، بشنوه، بخنده، برسه، بگه، بفهمه، بیاد!

بیاد بمونه! بره! بره گم شه!

منتظر موندیم یخ بزنه، زنگ بزنه، داد بزنه، صدا بزنه، شکوفه بزنه، در بزنه، پیانو بزنه، حرف بزنه!

حرف بزنه بگه چه مرگشه!؟

ببین چقدر منتظر موندیم!؟

نکنه بگیم"کدوم غذا زودتر از بقیه حاضر میشه!؟همونو بدین!"

نکنه زندگیمون بشه کلکسیون چیزای زودتر!؟ نکنه دیگه حال نداشته باشیم منتظر بمونیم!؟ 

نکنه دیگه برامون مهم نباشه!؟ هی سوپ قارچ بخوریم و سالاد فصل!؟
👤ناپیرو

اندر احوالات کلاس ادبیات امروز!

+ ۱۴۰۰/۱/۱۸ | ۱۷:۵۷ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

خب بذارین از امروز بگم براتون

بعد از سه زنگ پشت سر هم اختصاصی ( به ترتیب شیمی ، فیزیک ، حسابان ) نوبت به زنگ ادبیات رسید!

قرار بود که درس طوقی رو دبیرمون از کل کلاس بپرسن.

و خب شروع کردن..

۴ ، ۵ نفر رو صدا زدن و میکروفونشون رو وصل کردن بعد از اونا ، یکی از بچهای کلاس رو صدا کردن که جلسه ی پیش میکروفونش رو وصل نکرد.

اوشون همون جلسه ی قبل گفته بود که داوطلب میشم حتما.

و دبیرمون این رو بهش گفت و گفت که باید ازش بپرسن.

وقتی میکروفون وصل شد و شروع کرد به صحبت ، هممون تعجب کردیم!

آره ، صدا صدای خودش نبود.

اصلا صدای یکی از بچهای کلاس/مدرسه هم نبود.

اکیپ مقابلشون که یجورایی باهاشون لج و لجبازی دارن وایسادن به تیکه انداختن..

و بنظرتون ری اکشن دبیر چی بود؟!

هیچی!

حتی یه کلمه هم به روی کسی نیاورد.

و جالبه ، رفیقای اون همکلاسی حتی اومدن طرفداری و دعوا :))

نه تو گروه دوستانه یا پیوی ها!

نه؛ دقیقا جلوی خود معلم :)

بعد از اون ، خب همگی با جَوّ کلاسای ادبیات آشنا هستین و حتما میدونین که اکثر دبیرای ادبیات بینش شوخی زیاد میکنن؛

این دبیر ما هم شوخی کرد و بچها گیر دادن برای ویدیوکال ، که خب قبول نمیکرد.

بینش بچه ها هی تیکه مینداختن و سعی داشتن که کار بدِ اون اکیپ رو بولد کنن.

همینجوری در حال اصرار برای ویدیوکال بودن که منم گفتم خانوم بیاین دیگه :(

ایشونم گفتن فلانی آهنگ گذاشتی برقصی به منم میگی بیاین دیگه؟

اینجا کلاسه یا عروسی؟😂

سپیده هم که میخواست به در بگه دیوار بشنوه ، گفت خانم فلانی(من ینی) کلا مسئول بساط لهو و لعبه😂💔

منم ریپ زدم که آره کلا عامل فساد کلاسم=)

چون از این بحثا و این مدل شوخیا زیاد پیش میومد تو کلاس ، من برام چیز عادی ای بود و کلا از هفت عالم بیخبر بودم😂

بعدا که اومدیم تو گروه خودمون ، سپیده تعریف کرد که آره ، همش تیکه و کنایه بوده

و منم ناخواسته صاف زده بودم تو هدف ÷)

خلاصه کههه نتیجه اخلاقی پست شد ، از این کارای بد نکنین ، یهو کل بچهای کلاس همه بچهای خوبی میشن و لوتون میدن :))

+نکته! این اکیپ واقعا حقشون بود ، چون دیگه شور پیچوندن و تقلب و همه چیو درآورده بودن :!

سی سال بعد!

+ ۱۴۰۰/۱/۱۷ | ۲۰:۱۷ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

طی مشکلات یهویی واتس اپ که خب خیلی بعید هم نیستند؛ داشتم پیام تایپ میکردم که یِـهو (با لحن ابوطالب حسینی بخونیدش) وقتی ارسال شد ، تاریخ زد ۲۱ نوامبر ۲۰۵۱ !

یعنی سی سال رفت جلو'-'

و من یه لحظه به این فکر کردم که یعنی سی سال بعد هم همینجوری که کتابام رو تخت پهنه ( بعله از روی میز و زمین درس خوندن فراریم ) ، دارم چت میکنم؟

وای بر من خب:|♡

۳۰ سال بعد خودتونو تو چ جایگاهی میبینین واقعا؟

مدت زمان خیلی زیادیه💔

حرف بزنیم؟

+ ۱۴۰۰/۱/۱۵ | ۲۲:۴۲ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

دیگه چ خبر؟

خوش میگذره؟

اولین هفته ی کاری سال جدید چطوره؟

اینم اضافه کنم که حتما میدونید در واقع شروع قرن بعد ، میشه سال ۱۴۰۱ !

:))

باهوشا بیاین که کارتون دارممم!

+ ۱۴۰۰/۱/۱۰ | ۰۱:۰۹ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

با این تست هوش ، همرو سرویس کردم ، شما هم بفرمایید اگر ادعای هوش دارید بسم الله!

۹۶ درسته یا ۴۰؟ چرا؟

همینجوری..‌!

+ ۱۴۰۰/۱/۶ | ۲۲:۰۰ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌

شبیــهِ ســایــه ت میـ...ـشم : )


آنیتا - بد عادت






مستقل یا همه تو دل هم؟

+ ۱۴۰۰/۱/۵ | ۱۳:۲۴ | ᴺᵃᶳᵗᵃʳᵃᶰ ‌
من عاشق خونه هاییم که همه باهم زندگی میکنن و پدربزرگ خانواده میشه رئیس=))
اصلا یه حس باحالیه
ولی خب از طرفی هم مستقل باشه آدم ، واسه خودش راحت تره..
ولی کاش مستقل نکنن ، اون مدلی قشنگ تره :)))
اخه برا زندگی دائم نیست که!
نهایت خیلی بخواد طولانی بشه ، یک ماهه..
خاطرات یک عدد الکی شاد!
about us

انقدر از بیان تعریف شنیدیم که ما نیز آمدیم!
-صاحب این وبلاگ اعصاب سالمی ندارد ، جهت درگیری هرچه کمتر حد خود را رعایت کنید.
آرشیو یک سال و اندی فعالیت در بلاگفا : nasiiiam.blogfa.com