خاطرات یک عدد الکی شاد!

منم که شهره‌ی شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

از خودمون بسراییم یا ....
 

بله محتوای نظر بنده را حذف کردید.

من شروع میکنم 

ولی دیگران حضور ندارند

نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن

چو هم شاهی و هم درویش ، گاه آنجا و گاه اینجا

از این مار خوار اهرمن چهرگان
ز دانایی و شرم بی بهرگان
نه گنج و نه نام و نه بخت و نژاد
همی داد خواهند گیتی به باد
فردوسی

ای نام تو بهترین سرآغاز

بی نام تو نامه کی کنم باز =)))

ای بابا همزمان شد قاطی شد

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

خخخخ

اینم تقدیم به تمام مسئولین 

در این درگه که گه گه که که که که بود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نی آگه

در خواب نه لیک چشم بسته

بیدار ولی ز خویش رسته

آقا شعرش شعر بود دیگه

چرا با ه نگفتی خا😒😁

الان من دیگه با این قطعیه نت شعرم نمیاد!

ینی چی که فقط میتونم وب تو رو بازکنم خب😂😅

همی خواهش او همه خوار داشت

زبانی پر از تلخ گفتار داشت

توانا بود هرکه دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود :))

در آن سیماب گون امواج لرزان

خیال تازه ای در خواب می دید

تقلب کنم ینی؟ 

هرررگز! D;

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

دوباره من و خودت موندیم که ای بابا =))

دیوانه ی عشقت را جایی نظر افتاده است

کان جا نتواند رفت اندیشه ی دانایی

مغزم نمکیشه :|

این مرورگره هم خیلی کنده

بله من تماس گرفته بودم شما ندیدید

حال دل با تو گفتنم هوس است

خبر دل شنفتنم هوس است

با ی بودا

باشد میتوانید اسمس بدهید بنده رسیدگی میکنم

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست

جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

ببخشید فکرمیکنم اشتباه شده است.

وبت عالیه نسترن جون :)

تا تو نگاه میکنی ، کار من آه کردن است

ای به فدای چشم تو ، این چه نگاه کردن است؟

تا نیابم آنچه در مغز من است

یک زمانی سر نخارم روز و شب

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود

داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمیشود

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم