شنیدی میگن "فردا حالیت میشه ، الان گرمی هنوز!" ؟

راست میگن.

شنیدی میگن "به هرچی بخندی سرت میاد!" ؟

راست میگن.

شنیدی میگن "یجوری به همه چی نگاه کن ، که انگار آخرین باریه که داریش و ازش لذت میبری!" ؟

راست میگن.

این سه تا جمله خیییلی تو گوشمون تکرار شدن!

اما "فقط" تکرار شدن!

هیچ وقت نیومدیم پیش خودمون به نداشتنِ اون شرایط خاص ، اون چیز خاص یا حتی اون فرد خاص کنارمون فکر کنیم!

همیشه طرف خودمونو گرفتیم و یه طرفه به قاضی رفتیم!

همیشه تا تونستیم همه چیز رو اونجوری که دوست داشتیم دیدیم ، نه اونجوری که واقعیت ماجراعه!

بذار یه مدل دیگه ی این قضیه رو برات مثال بزنم!

دقیقا از خرداد ماه امسال همه چیزِ من تغییر کرد.

نسترنِ ۱۷ ساله شد ۲۳ ، ۲۴ ساله!

بعد یهو وسطاش شد ۴۰ ساله!

این آخریام شد ۴ ساله!

و حالا دوباره داره برمیگرده به همون نسترنِ ۱۷ ساله ای که بود!

میدونی چی میخوام بهت بگم؟!

میخوام بگم تو اگه مثل من اولش ۷ ، ۸ ، ۱۰ سال "بزرگ" شدی ، دیگه بیشتر از اون غصه ی چیزی رو نخور!

نذار "پیر" بشی! 

پیر که شدی ، توقع نداشته باش دور و بریات بمونن باهات ، چون خسته و چروکیده ای!

یهویی هم برنگرد به دوران بچگیت! 

چون تو الان سن خر مش حسن رو داری و بهونه گیری های بچگونه ت ، نه تنها ارزشی ندارن ، که فقط خودت و بقیه رو خسته میکنن.

ببین!

از حرفام اشتباه برداشت نکن!

نمیگم طبقِ نظرِ دیگران جلو برو!

دارم میگم حواست رو جمع کن!

رفتاری ازت سر بزنه که مناسبته ، نه چیزی که دلت میخواد!

وگرنه چیز هایی رو از دست میدی ، که الان به بودنِ ۱۰۰ درصدشون اطمینان داری!