خاطره بازی!
یه پوشه ی خیلی قدیمی توی لپ تاپم هس که فقط خاطره های مدرسه و وبلاگمه:)
عکس و فیلمای خیلی هاتون توشه.. کامنت هاتون و حتی پست هاتون و بعضاً ویس هاتون:))
خیلی اتفاقی الان چشمم بهش خورد و یجورایی "غرق" شدم تو گذشته ی نه چندان دور...
چقدررر آدم که تو همین وبلاگ بودن و دیگه نیستن!
چقدررر آدم که باهاشون کات کردم حتی!
چقدررر آدم که حتی جنسیت وبلاگیشون عوض شد!😂
چقدررر آدم که دوستای صمیمی من بودند و وبلاگشون دیگه هیچوقت آپدیت نشد...!
و چقدررر آدم که کنارشون بودم ، پا به پاشون گریه کردم و الان خیلی وقته که خبری ندارم ازشون..
حقیقتاً برای لحظه ای دلم خواست برگردم به همون روزا که با یه عالمه انرژی ، پنل بلاگفا رو باز میکردم و چرت و پرت ردیف و پست میکردم:))
الانم خیلی فاخر نمیگما😂
ولی خب چرت و پرتای اون موقعم شادتر بودند ، از وقتی بیان اومدم هی انرژیه کمتر شد انگار..
ولی خب نمیدونم چرا! چون فکر نکنم زیاد ربطی داشته باشه به تغییر سرویس دهنده...!
-برای چند دقیقه حس کردم چقدر پیرم در حالی که هنوز ۱۷ سالم هم کامل نشده..!
😂 اِ با تو هم ،همسن از آب در اومدم ک 😂 عجب بابا عجب امروز با دو نفر که یکیش تو باشی ک فک میکردم ازم یه سال بزرگ ترین هم سن از اب در اومدم 😂
تو تیزهوشان داری ریاضی میخونی !!! منی که تو مدرسه عادی اونم بی علاقه دارم ریاضی میخونم باید بهت یاد بدم
365
-
293
=
72
72 != 0
این هیچکس فکر میکرده تو ی سال بزرگتری و اون جوابا و..؟؟؟😐😐😂😂😂
برادر خداروشکر...وگرنه بچم الان مرده بود
چه کار جالب و باحالی !!!!
فکر کنم منم باید یه فولدر باز کنم !