میدونه بدم میاد از سیگار.

میدونه متنفرم از بویی که میگیره، هر چقدرم که خودشو با عطر و ادکلن خفه کنه.

میدونه وقتی می‌فهمم برای آروم کردن خودش یا موقع تفریح با رفیقای الدنگش میره می‌کشه، داغون میشم.

میدونه زود می‌فهمم و چقدر بویاییم تیزه.

میدونه، میدونه میدونه.

هزار بار بهش گفتم.

حتی یه دعوای بزرگ رو به جون خریدم و پامو از حدم درازتر کردم و گفتم سری بعد که بفهمم کشیدی، باید منم پا به پات بکشم تا بفهمی وقتی می‌بینم سیگار می‌کشی چقدر حرص میخورم!

بازم وقتی سیگار می‌کشه، میاد بوسم می‌کنه.

نه یه بار، نه دو بار، نه سه بار!

انقدری که حس بویاییِ خیلی خوبم بفهمه چی به چیه و دلیل این بوسه‌ها چیه، به خودش بیاد و جیغ بکشم سرش.

بعدشم بدون هیچ توضیحی ول می‌کنه میره یا می‌خنده.

خدایا، صبر، صبر، صبر به من بده.

میزان صبور بودنم کمه هنوز.

من واقعا میتونم حتی واسه اینم تا صبح زار بزنم.

بسه دیگه.

این زهرماری چی داره مگه که همه‌تون میرید سمتش؟

گه بگیرنش.

دودِ یه مشت کود سوخته که به زور کردنشون تو لوله کاغذ رو تنفس می‌کنید، نمیدونم چه جذابیتی داره!

به لطف بوسه‌هاش تموم جونم بوی گه سیگار میده و دلم میخواد بالا بیارم.

+نه دوست‌پسر ندارم! بابامو میگم. :)