سر تیتر اخبار.
هرچی از دهنم دراومد به کادر مدرسه گفتم و هرچی گفتن، جواب دادم و شستم گذاشتم کنار.
در حد چند تا قطره اشک، گریه کردم.
از شدت ضعف اعصاب، توصیه‌ی مدیر رو شنیدم که به مامانم گفت "گل گاوزبون و این چیزا بده بهش آروم بگیره"
مشاورمم هی می‌گفت "با این لرزش دستی که من ازت دارم میبینم بخاطر یه بحث، کنکورتم گند میزنی، کنترل کن!"
بابت سفید دادن برگه‌ام و غیبت هفته‌ی پیشم سرزنش شدم و البته به قدری قانع کننده بود حرفام که بگن اوکی و رد شن ازش.
"پررو" و "حاضر جواب" خطاب شدم.
متفاوت بودن حرف پشتیبان و مشاور رو گفتم.
با پشتیبان کلاس آشتی کردم.
با استاد حسابان صحبت کردم و مشکلم رو گفتم.
تو کلاس ریاضی تجربیا هم یه زنگ شرکت کردم.
صبح با گلودرد شدید از خواب پا شدم و الان با سردرد وحشتناک و حس مریضی، سه تا قرص انداختم بالا و میخوام سرمو بذارم زمین بمیرم تا هر وقت که شد.
شب به خیر.