خب از این چند روز بگم..

بالاخره طلسمش شکست و باشگاه ثبت نام کردم و دو روزه که دارم میرم.

این دو سه روزه همه‌اش درگیر خوشگلاسیون بودم. D:

غروب باز کلاسم.

فردا هم باشگاه دارم، هم زبان و هم مهمونی دعوتیم و حسابی سرم شلوغه.

جمعه وقت دندون پزشکی دارم و آخ. -.-

دیگه آمار پولایی که داره خرج میشه از دستم در رفته و بابام بنده خدا چیزی نمیگه و تازه پیشنهاد خریدم میده. در پوست کلفتی این بشر موندم واقعا.😂

برای کار هم بهش گفتم قبول نکرد. گفت بجاش برو کلاس فعلا. وقت کار کردنتم میرسه.🚶🏻‍♀️

دیگه چه بگم؟ دیروز تولد مامان بودش. ^-^

دو شبه که ساعت خوابم آدمیزادی شده و آروم گرفتم.

میخوام دوباره زبان سوم خوندنو شروع کنم. از روز قبل کنکور که استریکم تو دولینگو نابود شد، دیگه نرفتم سراغش.

این سری ولی با اراده‌ای قوی‌تر ادامه خواهم داد. ^-^

واقعا کم آنلاین شدم این چند روز و اصلا نمیرسم بیام سمت گوشی‌.

و خب واقعا از این بابت خوشحالم.😂

هفته‌ی دیگه قراره چندتا از بچه‌ها رو ببینم و خوشحالم. *-*

دیگه همین دیگههه.

شما چه خبر؟